خبرگزاری حوزه/ نام "هند" همواره یادآور سرزمینی است که صدها میلیون انسان با آئین های گوناگون و گاه عجیب و غریب را در خود جای داده است؛ سرزمینی که شناخت از پیشینه و اکنونِ آن نقش بسزایی می تواند در مطالعات بین ادیانی و بسیاری از عرصه های دینی و پژوهشی داشته باشد و در عین حال آگاهی از وضعیت مسلمانان و شیعیان آن دیار به خصوص برای فعالان حوزوی در عرصه بین الملل از اهمیت بالایی برخوردار است. به همین مناسبت گپ و گفتی با حجتالاسلام و المسلمین حسنزاده لیلهکوهی از استادان حوزه ترتیب دادیم که چندی قبل با تعدادی از شاگردان خود سفری به کشور هندوستان داشته و ضمن بررسی وضعیت مسلمانان در آن کشور به مراکز علمی و دینی آنجا سرزده و رهاوردهای در خور تاملی با خود همراه آورده است:
*ضمن تشکر از این که این وقت را در اختیار ما قرار دادهاید بفرمایید چه شد که تصمیم گرفتید به هندوستان بروید.
حقیقت این است که مدتها بود میل داشتم برای آشنایی بیشتر با وضعیت مسلمانان و اتباع سایر ادیان سری به هند بزنم و به محض این که فرصتی فراهم شد و از سوی یکی از شاگردان که بعلت مسئولیت پدرشان کودکی را در آنجا گذرانده بودند پیشنهاد شد استقبال کردم اما آن را به یک فرصت تعطیلی دروس حوزه موکول کردیم و در وقت مناسب به نحوی که کمترین صدمه به برنامه درسی بخورد راهی آنجا شدیم.
*به چه شهرهایی سفر داشتید و آیا برای ارتباط با مردم و مسئولان مشکل زبان نداشتید؟
در این سفر از شهرهایی همچون دهلی، بمبئی، کلکته، و شهرهای کوچک و بزرگ دیگر دیدن کردیم و مخصوصا از اماکن مذهبی و معابد و برخی دانشگاهها و مراکز فرهنگی بازدید کردیم و با مردم و برخی شخصیتهای مذهبی و ادیان دیدارهایی داشتیم و در خصوص زبان هم چون زبان رسمی و دولتی این کشور انگلیسی است مشکل نداشتیم. متاسفانه در زمان استعمار بریتانیا، زبان این کشور از فارسی به انگلیسی تغییر یافته است. ضمنا دو راهکار دیگر نیز پیشبینی کرده بودیم یکی اینکه عزیزان همراه را طوری انتخاب کرده بودیم که به زبان انگلیسی و بعضا اردو مسلط باشند و بعلاوه از مهارتهای دیگر همچون فیلمبرداری و کار با کامپیوتر و... برخوردار باشند ثانیا از مدتی پیشتر خود حقیر به جهت آشنایی به زبان اردو در وقتهای اضافی برنامه منظمی را دنبال میکردم. البته در مراکز علمی که حضور می یافتیم، برخی از شخصیتها با زبان فارسی آشنایی داشتند و در اکثر شهرهایی که رفتیم برادران و عالمان آشنا به فارسی حضور داشتند که در صورت نیاز از وجود آنان استفاده میکردیم.
*ارزیابی شما از وضعیت مسلمانان در هندوستان چگونه است.
پاسخ به این سوال به دلیل گستردگی کشور هندوستان اندکی دشوار است من به شکل مختصر به این سوال پاسخ میدهم برخی از شهرهای هندوستان اصولا بافتی کاملا اسلامی دارند مثلا در شهر کشمیر که خود هندیها آنجا را قمِ هندوستان میدانند به حدی آثار و فضای اسلامی بلکه شیعی مشاهده می شود که انسان احساس نمیکند که در کشور دیگری قدم میزند البته سبک معماری امامزادهها و مساجد اندکی متفاوت است ولی واقعا حال و هوای اسلامی در آنجا موج میزند.
برخی دیگر از شهرهای سابقا به دلیل حضور بیشتر مسلمانان و ایرانیان از آثار اسلامی برخوردارند اما متاسفانه فضا کاملا ضد اسلامی و مملو از بتکدهای هندوهاست ولی آثار عظیم اسلامی همچنان پابرجا و در حال استفاده هستند بعنوان مثال مدرسه علمیه شهر هوگلی که در یک بنای عظیم (امامباره) قرار دارد و مدرسهای به بزرگی این امامباره در ایران وجود ندارد اما ساختمان بسیار قدیمی است و فعلا از یک دهم ظرفیت هم استفاده نمیشود ولی استادان سختکوش و مدیران دلسوز دارد و به راحتی قابل توسعه از حیث استفاده است اما با آنکه یک اثر باستانی بینظیر است متاسفانه توسط معابد و مناطق هندوها احاطه شده است. در "کلکته" یک مدرسه کوچک زیر نظر جامعةالمصطفی اداره میشود واقعا فضا، کوچک و امکانات ناچیز است؛ استادان و مدیران خوب و موفقی دارد اما باید توجه داشت که مثلا شهر کلکته یک شهر تقریبا 80 میلیون نفری است و با یک مدرسه با تعداد طلاب محدود نمیشود تاثیرگذاری چندانی داشت البته مراکز قابل استفاده در آنجا فراوان هستند مثل امامبارهای منسوب به یک خانم شیعه که هر ساله در ایام عزای سرور و سالار شهیدان شاهد حضور شیعیان است.
در شهرهای بزرگ مخصوصا بمبئی شاهدیم که تجار یزدی حضور خوبی در عرصه اقتصاد دارند. یک مسجد و یک زینبیه و یک قبرستان مربوط به شیعیان در بمبئی وجود دارد. در اطراف این شهر نیز برخی مراکز شیعی مشاهده می شود.
در شهر دهلی خانه فرهنگ جمهوری اسلامی فعال و تا حدود زیادی موفق است زبان فارسی عمل خوبی برای انتقال فرهنگ و اندیشه واقع شده است اما به هر حال دیگر مسلمانان نیز هستند و فضای کار وجود دارد.
از همه عجیبتر وضعیت مسلمانان و شیعیان در بنارس شهر مذهبی هندوهاست حقیر اصلا فکر نمیکردم که ما آنجا پایگاه داشته باشیم اما در کمال تعجب دیدم شیعیان آنجا دو مدرسه علمیه خوب و منظم دارند که تحت نظر دو عالم شیعه اداره میشوند از رود "گنگ" هم که بزرگترین رود شبهقاره هند و دارای ۲۵۱۰ کیلومتر طول است دیدن کردیم و ما اطراف رود گنگ هم مسجد شیعی و حسینیه داریم.
* شما علاوه بر مراکز شیعی و اسلامی، از مراکز علمی و دینی غیر مسلمانان هند هم بازدید داشتید. لطفا در این باره توضیح دهید.
به هر حال هندوستان کشور ادیان و مذاهب است، صدها و صدها دین و مذهب در آنجا کنار هم زندگی می کنند چه ادیان ریشهدار و چه ادیان ساختگی و نوساخته در میان ادیان قدیمی هند از برخی معابد هندوها و بوداییها دیدن کردیم و با علمای آنها گفتگوهایی داشتیم که خوشبختانه فیلمبرداری شده و موجود است و به وضوح حقانیت اسلام را جلوهگر میسازد از حاشیه رودکنگ و رنبارتر که رود مقدس هندوان است و در آن غسل می نمایند و خاکستر مردگان را به آن میریزند دیدن کردیم و با قایق قسمتی از طول آن را طی کردیم.
به عنوان مثال آنها پس از غسل در آب گنک سر خود را میتراشند زنان و مردان اینکار را انجام میدهند و انسان درک میکند که احکام اسلام چه قدر جامع و مطابق فطرت است که زنان را از تراشیدن سر معاف داشته است.
از ادیان جدید از معبد سیکها دیدن کردیم و با عالمانشان صحبت کردیم ورود با سر برهنه به این معابد برای مردان نیز ممنوع است و ما خوشبختانه معمم بودیم و حائز شرایط! واقعا به زور تشریفات، مردم را به سوی خود جذب میکنند نوازندگان و خادمان منظم که نمیگذارند بر کتاب مذهبیشان گرد بنشیند.
مذاهب ساختگی جدیدتر هم آنجا هستند که بعضی مثل بهائیت را صلاح ندانسته و نرفتیم اما از معبد آشو دیدن کردیم که از مدعیان عرفان جدید است و به عنوان یک مرکز پرورشی در اطراف شهر یونا فعالیت مینمایند.
از میان مراکز علمی دانشگاه الیگر که همان دانشگاه بر ساخته توسط مرحوم ابوالکلام آزاد است قابل ذکر است که در آنجا حول موضوع مشارب عرفانی و مشرب عرفانی حضرت امام خمینی و بیان تفاوتهای عرفان فعال و عرفان منفعل و مباحثی از این قبیل پرداختیم که فوقالعاده مورد استقبال قرار گرفت البته با برخی از استادان و ادبای آن خطه نیز خارج از محیطهای علمی دیدار داشتیم.
* ممکن است، چند نمونه از برخوردهایتان با فرهیختگان و مردم عادی اشاره کنید.
بله در یک معبد بودایی با یکی از عالمانشان حال و احوالی کردیم و عرض کردیم لباس مذهبی شما به لباس احرام ما شباهتی دارد اما با این تفاوت که لباس احرام ما دوخته نیست ولی لباس شما دوخته است گفت: بله اما این دوختها هر کدام معنایی دارند هفت خط به هفت معنا گفتم معنای آنها چیست گفت: دروغ نگوییم، زنا نداشته باشیم دزدی نکنیم و...گفتم اینها عینا دستورات اسلام است اما من چند اشکال به شما دارم مباحثی را در حول و حوش تعدد ازدواج در بوداییان و... مطرح کردم و او جوابهای قانع کنندهای نداشت. در آخر گفتم نظرتان در مورد اسلام چیست گفت من در مورد اسلام چیزی نمیدانم اینها تمام فیلمبرداری شده و قابل ارائه است باید جوانان، ببینند و بدانند که چطور یک عالم بودایی میگوید در مورد اسلام چیزی نمیدانم.
در ملاقات با مردم عادی در مقبرهی همایون تعدادی از جوانان مشغول بازدید بودند و سه نفر از آنها به طرف ما آمدند و یکی از آنها پرسید شما کجایی هستید توضیح دادم. گفت جهاد چیست که مسلمانها به آن اعتقاد دارند؟ توضیح دادم که برای آزادی عقیده و رها شدن از فشار حکومتها و... جهاد در اسلام واجب شده است سوالاتی از امام حسین(ع) پرسید و پاسخ دادم و سعی کردم به گونهای صحبت کنم که برای یک دانش آموز دبیرستانی قابل فهم باشد صحبتها که تمام شد گفت: من یک یهودی هستم نظر شما در مورد حضرت موسی(ع) چیست؟ عرض کردم ما به همان اندازه که شما به ایشان معتقدید، اعتقاد داریم اما از برخی از تعالیم تورات و... سوء استفاده میکنند و به دیگران ظلم میکنند. کمی عجله داشتند و باید با گروه به مدرسه بر میگشند از ما آدرس ایمیل خواستند تا بتوانند به ارتباط ادامه دهند.
در اطراف معبد "اشو" که کنار یک بیمارستان قلب قرار دارد از باغ اشو که مکانی است برای تمرکز و آرامش یافتن پیروان بر می گشتیم که دو نفر که ظاهرا از مسلمانان اهل سنت بودند دواندوان به سمت ما آمدند معلوم شد بیمار بدحال دارند و برای التماس دعا آمدهاند دلداری دادیم و دعا کردیم و یادشان دادیم برای شفای بیمارشان چه کنند این صحنه بارها و بارها در این سفر تکرار میشد و حتی هندوها و بوداییها برای دعا و تفقد و... مراجعه کردند گمان میکنم که راه رفتن یک طلبه در این کشورها تبلیغ باشد تا چه رسد به صحبت و گفتگو و ترویج عملی معارف.
*ایا در این برنامهها مشکلی نیز داشتید و دولت محدودیتی برای شما ایجاد نکرد؟
خیر خوشبختانه مشکل خاصی وجود نداشت البته در ابتدا و بدو مراحل اخذ ویزا کمی حساس بودند اما با حضور در سفارت و کمی صحبت همه چیز به خوبی و خوشی حل شد در هندوستان نیز معمولا طلاب بومی با لباس روحانیت در خیابان و اماکن عمومی حاضر نمیشوند و این باعث میشد لباس ما کمی جلب توجه کند یکبار هم به علت فیلمبرداری همراهان مقداری به ما حساس شدند اما به زودی حل شد و به خیر گذشت ما هم با درک شرایط و رعایت قوانین سعی میکردیم مشکل خاصی پیش نیاید اصولا در سفرهای برون مرزی علاوه بر مهارتهای زبان و... مبلغ باید سلیقه و هنر خاصی داشته باشد و از شرایط و اوضاع با رعایت مصالح به درستی استفاده کند ما هم با اینکه اکثر شبها مشغول نوشتن خاطرات بودیم در روزها میل نداشتیم یک لحظه را از دست بدهیم و به استراحت بپردازیم ضمن قدم زدن را هم تبلیغ میدانستیم و واقعا برکات زیادی هم مشاهده کردیم.
*آیا با مرتاضها هم دیداری داشتید و اتفاق خاصی هم افتاد که نقل کنید.
کشور هندوستان معمولا با مرتاضها و فیلها شناخته میشود ولی وقتی انسان وارد میشود میبیند که اینچنین نیست که هرگوشه مرتاضی یا فیلی مشاهده شود امروزه هندوستان با وجود تعارض طبقاتی شدید و فاصله فقر و غنایی که وجود دارد کشور متمدن و پیشرفتهای است و معالاسف هنوز بتپرستی و خرافات شدیدا در بین آنها رواج دارد انسان وقتی میبیند مردم چگونه به پرستش و توسل به بتها میپردازند به آنها هدایا تقدیم میکنند با اینکه 1400 سال از پیدایش و رواج اسلام گذشته است واقعا افسوس میخورد و حقیقتا رنج میبرد به هر حال با برخی از آنها دیدار کردم به یکی از آنها در کنار رود گنگ برخوردم گفتم لباس شما زیباتر است یا لباس من؟ خندید و پاسخ داد ای آقا لباس شما زیباتر است، لباس ما لباس گدایی است. اینجا نشستهایم که مردم یک لقمه نان به ما بدهند از گرسنگی نمیریم! چون تعالیم آنها همه جانبه نیست از برخی ابعاد محرومیت میکشند بر فرض که با ریاضت نفس بتوانند برخی از تواناییها را بدست بیاورند اما این تواناییها برای چه مصرف میشود برای یک لقمه نان؟ برخی از آنها بصورت کاملا عریان در میان مردم زندگی میکنند و این را رفع تعقلات دنیوی میدانند!! در حالی که رفع تعلق، به استغنای از خلق و به انقطاع الیالله است نه به عریانی!
*جالبترین بخش این سفر را چه میدانید.
البته یک سفر نه چندان کوتاه به شهرهای مختلف و مراکز گوناگون لحظات به خاطرماندنی فراوانی دارد اما یکی از این خاطرات فراموش نشدنی دیداری است که در مسیر برگشت از کلکته و بعد از دیدار مدرسه علمیه هوگلی و یک شب به یادمادنی با اساتید و طلاب مدرسه از شهر کوچکی به نام پندیشو داشتیم. این شهر چندان بزرگ نیست و در میان جماعت کثیر هندوها تعدادی مسلمان و در میان آنان حدود 300 تا 350 نفر مسلمان شیعه ایرانیالاصل زندگی میکنند میگویند از سادات رضوی و اهالی شیراز بودهاند گویا این شهر در مسیر تجاری بنادر جنوب و هندوستان قرار داشته است به هر حال از قبل به این شهر آمده و آنجا سکنی گزیده اند از وضعیت معیشتی بسیار اسفناکی برخوردارند نوعا در چادر و پلاستیک و خانههای گلی در اطراف راهآهن زندگی میکنند اما دو چیز را فراموش نکردهاند یکی عشق به ائمه معصومین(ع) و دیگری زبان فارسی تقریبا بهترین ساختمانشان حسینیه آنهاست که عبارت بود از یک سقف ساخته از نی بامبو و سه دیوار به قامت انسان. اما آنچنان عزاداری امام حسین(ع) را پرشور انجام میدادند که غیر مسلمانان از اطراف به مراسم آنها سرازیر میشدند. بزرگ آنان پیرمرد حدود نود سالهای بود به نام عاشق علی که برای دیدن ما از بیمارستان به محل اقامتمان آمد گفتیم به خانه ببرند خودمان به دیدارش رفتیم در یک اتاق دود گرفته تاریک با همسر بیمارش زندگی میکرد تمام فکر و ذکرش تحصیل بچههای کوچک بود نمیتوانست درست حرف بزند و صدایش در نمیآمد اما به سختی میگفت و ما ضبط کردیم میگفت: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) از آقای خامنهای محافظت بفرما چند بار هم که میگفت حاضر نبود آقای خامنهای را با تخفیف بگوید جوانهایشان هم همینطور بودند میگفتند افتخار ما این است که روزی اگر لازم شد خونمان را برای اسلام و در این راه بدهیم.
خانههای سادهشان پر از عکس امام(ره) رهبر و علماست واقعا عاشق بودند و نام همه علی، ظفر علی، نظرعلی و...
آدم آنجا میفهمد که باید در مصرف منابع مالی چقدر صرفهجویی شود تا به این پارههای بدن تشیع رسیدگی کرد. ما در هماهنگی و همکاری و تخصیص منابع واقعا ضعیف عمل میکنیم. تجار شیرازی و لاری ما در ممالک عربی مساجد آنچنانی میسازند اما برادران ما در پندیشو از یک سقف برای عزاداری و مدرسه وامکانات اولیه زندگی محرومند. متاسفانه مدت کوتاهی بعد از مراجعت ما خبر فوت عاشقعلی و همسرش به ما رسید و تنها توانستیم پیام تسلیتی بفرستیم.